رفتن یا نرفتن؟

ساخت وبلاگ
بسم ا... حرف اول:  چقدر به حافظ حسودیم میشه اون جایی که میگه : با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام چقدر انسان میتونه ظرف دلش بزرگ باشه و من دلم میخواد بزرگ باشه جام وجودم حرف دوم: یادم اومد دو تا خبر خوب چهارشنبه اتفاق افتاد که حیفه اینجا ننویسم. جو رو هم عوض کنم و سعی کنم به امثال حافظ فکر کنم.  هر دو تا خبر هم بار بزرگی رو از دوش مون برداشتن. - مهمترینش این بود که بالاخره قاضی رای به این دا رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : چهارشنبه, نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 137 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 2:27

یک روز رسد غمی به اندازه کوه ... یک روز رسد نشاط اندازه دشت ... افسانه زندگی چنین است گلم ... در سایه کوه باید از دشت گذشت  مجتبی کاشانی  رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 135 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 2:27

بسم الله الرحمان خدایا  خودت از دل پر آشوبم... خبر داری و سعی ام را .... می بینی و مشکلات ام را خدایا همه ی امور را  به تو واگذار میکنم قلب و  روح و  ذهنم را تا بنده ای آرام  و شکر گذار  و تلاشگر باشد چشمم را از نگریستن به آینده و نگرانی هایش بر میدارم و تنها  به بزرگی تو  میدوزم. تو آنچنان زیبا  برایم خدایی کرده ای که جز این  از من نمی آید. رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : توکل, نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 129 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 10:36

خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی بشنود دوستش از نامزدش دل برده مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی که به پرونده جرم پسرش برخورده   خسته ام مثل پسربچه که در جای شلوغ بین دعوای پدرمادرِ خود گم شده است خسته مثل زن راضی شده به مهرِ طلاق که پر از چشمِ بد و تهمتِ مردم شده است   خسته مثل پدری که پسر معتادش غرق در درد خماری شده فریاد زده مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس پسرش ، پیشِ زنش ، رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : جنگیدن,مشکلات, نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 155 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 10:36

بسم ا... بالاخره طلسم شکست و بنده گواهینامه گرفتم. :) البته خنده داره تو این سن و سال. مساله فقط  در ذهن من بود  به قول مربی تو خوبی :)اصلاً مبتدی به حساب نمیای.  فقط خیلی خیلی هولی! و همین هول بودنت کار رو خراب میکنه. و تمام تلاشش بنده خدا در دادن آرامش به من بود نه رانندگی!  و ذکر مدامش هم همین بود: یواش! یواش! عجله نداریم! هیچ جا نمی خوایم بریم و ... :دی  شکر خدا تونستم ذهنم رو مدیریت کنم رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : گرفتم,گرفتم, نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 132 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 11:24

بسم ا... گفته بودم که مدیریت یه تیم رو دارم. غیر از سختی های فنی ماجرا  انقدر بی اخلاقی از طرف همکاران  دیدم در این مدت که میخوام زودتر یکسال تموم بشه (شده البته مدتها ولی هنوز اتمام قرارداد رو تحویل نگرفتیم) و خودم رو رها کنم. گرچه از لحاظ فنی فقط من می توانم این تیم را جلو ببرم و گرچه از همان لحاظ فنی عشق و علاقه خودم هم هست اما با این شرایط نمی شود. خیلی خیلی حرص میخورم از حرص و طمع و بی اخلا رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : اخلاقی, نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 164 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 11:24

بسم رب الکریم با نام خدای بزرگ، دومین مقاله ژورنالی ام را هم امروز سابمیت کردم. مثل اولی به یک جای خیلی خوب.  این دو تا کاری است که چندین سال است وقتم را، همین وقت کمم را، همین زمانهای جسته و گریخته، وسط اینهمه کار را رویشان گذاشته ام و حس میکنم کاری کرده ام کارستان. باز هم رگ ایده الیستی ام بالا زد و دلم نیامد برای ژورنال با IF پایین بفرستم. گرچه دیگر وقتی برای Reject شدن و فرستادن به جای دیگر ن رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : آلیسم, نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 136 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 11:24

بسم الله الشافی حسنا بعد از روز عروسی سرما خورد.  اوایل جدی اش نگرفتیم و مثل یک سرماخوردگی معمولی باهاش برخورد کردیم. دکتر بردیم و یک سری داروی معمول گرفت.  من هم یک مقدار شبها بیشتر به خودم زحمت دادم و برایش سوپ و .. می پختم و برای فردایش هم که پیش مادر می بردم، خودم غذا میگذاشتم چون مادرم نمی تواند آنچنان رسیدگی کند. از لحاظ غذایی تا میتوانستم بیشتر رسیدم اما دخترم خیلی لاغرتر شد، مادرم میگفت ب رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 167 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 11:24

بسم اللهگفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز گفتا ز خوب رویان این کار کمتر آید گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم گفتا که شب‌رو است او، از راه دیگر آید گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت گفتا تو بندگی کن کو بنده رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : میاره, نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 4090 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 4:57

حرف اول   ذکر این روزها و یادآوری های مکرر به خودم...  قول مولاناست که ... تو مگو ما را بدان شه بار نیست با کریمان کارها دشوار نیست و من مرتب زمزمه می کنم:  با کریمان کارها  دشوار نیست با کریمان کارها  دشوار نیست با کریمان کارها  دشوار نیست هم به خاطر کریم بودن اش هم به خاطر با او بودن که دیگر دشواری رنگ می بازد.... حرف دوم باز هم از مولانا برای یادآوری مکرر به خودم این جهان کوهست و فعل رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 4069 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 4:57

بسم ا... الکریم دوای همه دردهایم انگار همان کلیپ هایی بود که در پست قبل گذاشتم هر چه غم در سینه داشتم را همه بگذاشتم!  {شاعر شدم :دی } یک نیم روز با شنیدن همه شان آتش گرفتم و گریه کردم و توکل گم شده ام را یافتم. یافتم یافتم آن گنج را و آرام شدم با اینکه قبلاً هم شنیده بودم اما این بار بر عمق جانم نشست که درست وقتش بود که جایش بود که خوب روحم مچاله بود و تشنه. که شیره جانم خوب کشیده شده بود و ته رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : یافتم,یافتم, نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 3940 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 4:57

بسم ا.. الرحمن الرحیم *************************************** توی پست در ارتباط با نظم، خیلی چیزها از شما دوستای گلم یاد گرفتم و به لطف دقتی که در نرم افزار محبوبم یعنی TODOist نمودم دیدم بنده خدا تسک تکرار شونده هم داشته. خلاصه امورات منزل رو فکر کردم و بهشون نظم دادم و در این نرم افزار وارد کردم. ضمنا یه پروژه هم در همین TODOist برای حبیب درست کردم و کارهایی که من از حبیب میخواستم رو توش زدم. رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : مدیریتهای,خانه,داری, نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 138 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 22:11

بسم ا... خدا را هزار مرتبه شکر از روزی که اسباب کشی کرده ایم، خیلی چیزها بهتر شده. طعم زندگی مستقل خیلی خیلی شیرین است. انقدر که صدها بار آرزو کردم از روز اول زندگی چشیده بودم و سنگ بنای خیلی چیزها درست گذاشته میشد با این استقلال. حیف که کم تجربه بودم و خانواده حبیب پر سر و زبان!  مسئله دیگر اینکه حبیب چشمش را روی خیلی مسائل باز کرده. الان عیوب خانواده خودش که به ما خیلی ضربه زدند را کامل می بیند. رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : هواس, نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 178 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 22:11

بسم ا... حرف اول تنبلی یعنی یه خستگی جمع شده کی یاد میگیرم قبل اینکه فیوز کنتور ام بپره در اثر شدت ولتاژ بالایی که ازش رد میشه و چند ساعتی رو بی برقی مطلق بکشم کی یاد میگیرم یه سوپاپ اطمینانی، چیزی طراحی کنم که این اتفاق نیفته. بابا تفریح لازمه واقعاً لازمه و گرنه یکهو ده برابر زمانی که برای تفریح نگذاشتی و به خیال خودت بهره وری ات رفت بالا یکهو تلف می کنی! چندبار بهت بگم محبوب؟ امان از رفتن یا نرفتن؟...
ما را در سایت رفتن یا نرفتن؟ دنبال می کنید

برچسب : تنبلی, نویسنده : 6mahboobehabibf بازدید : 134 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 22:11